مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۶
۰ نفر

نرگس رضایی: رامسس‌ها فقط در تاریخ نیستند. این را در و دیوار شهر مردگان می‌گوید

شهری که خالی از لبخندها و صداها، در تنهایی خاموش خود آرمیده و مثل عصرهای بلند جمعه در تابستان، دلگیر است؛ شهری که مأمن مردگان می‌نامندش، اما مرده نیست. درخت و خانه، دارا و فقیر دارد. مثل شهر زنده‌ها که در قانون مردمانش اعتبار را با اسکناس، اندازه می‌گیرند.

کلئوپاتراها هم تنها در افسانه‌های دور، لباس و جواهرات را همراه خود دفن نمی‌کنند. با اینکه اینجا نه نیلی هست که قایق مرگ، تصویر اهرام ثلاثه را در هم شکند و نه کجاوه‌های زرین که اندوه خاموش شاهزادگان پر زرق و برق را به ساحل ببرد. آنچه هست، سکوت است و فاصله؛ فاصله‌ای که به متراژ نیست. گویی افسانه انیما و انیموس، تنها به دنیای مردمان زنده تهران تعلق ندارد و در مورد مرده‌های آن‌که از هیاهوی شهر آرام گرفته اند، صدق می‌کند. ارواحی که کنار هم، اما دور از هم آرمیده‌اند و بهشت زهرا روی زمین، برای همه آنها بهشت نیست و برای همه، گلدان گل یاس و اتاق‌های زیبا ندارد.

اینجا قطعه 36 بهشت زهراست؛ قطعه‌ای که به جای عدد و رقم، می‌توانست اسم دیگری داشته باشد. مثل قطعه هنرمندان که در همسایگی آن پیکر ده‌ها شاعر و نویسنده را در خود پناه داده و دیوارها و طاقی‌های آن بوی کهنگی می‌دهد. مثل قطعه شهدا و ده‌ها قطعه دیگر که با عنوان و اسم معین، تکلیف آدم را برای رفتن مشخص می‌کند.

شاید هم نخواسته‌اند برای آن اسمی بگذارند و با کلمه و حروف بهشت زمینی اعیان را آشکار کنند. بهشتی که زیر پوست عدد و رقم پنهان مانده و کسی نمی‌داند پشت دیوارهای سفیدی که در امتداد قطعه هنرمندان قد کشیده، آرامگاه کسانی است که محمود رضائیان، مدیرعامل سازمان بهشت زهرا از آنها با عنوان از ما بهتران نام می‌برد و می‌گوید: جای آنهاست و اصطلاح درستی هم به کار می‌برد. شاید هم اگر برای آن اسمی انتخاب می‌کردند، قطعه اعیان مناسب‌ترین بود. هر چند این قطعه به مقبره‌های خانوادگی نیز معروف است و کارمندان و مسئولان شهر مردگان برای معرفی آن، این عنوان را به کار می‌برند. اما مقبره خانوادگی کجا گویای شکوه و جلال این سرزمین سر به مهر اعیان است؟

وقتی وارد قطعه 36 می‌شوی، ناخودآگاه یاد افسانه‌های باستان مصر می‌افتی که مردگان اصیل و اشراف‌زاده آن در میان دیوارهای سنگی و بلند اهرام، دور از دسترس و سر به مهر باقی می‌ماندند و دست هیچ ابر و شن باد بر سنگ‌های طلا کوب آن سایه نمی‌انداخت، غبار نمی‌ریخت. با اینکه اینجا نه سرزمین اساطیر است و نه حرف و صحبت ما از شگفتی‌های یک راز هفتگانه است.

اینجا قطعه 36 بهشت زهراست؛ قطعه آدم‌ها و فاصله‌ها، قطعه اسم‌ها و نسب‌ها، بزرگان و سرشناسان پیشین شهر، بازاریان و بزرگ زادگانی که هر کدام در فراخنای تنگ پایتخت، اسم و رسمی داشتند و دارند؛ بالانشینانی که خانه و ملکشان در زمان حیات شاید کمتر از یک قصر نبوده و نباشد. مردمانی که تعدادشان به 200 نفر نمی‌رسد، اما سهمشان از زندگی و مال دنیا اندازه 200 شاید هم هزاران نفر است.

آدم‌هایی که به قول رضائیان، 100 میلیون و 170 میلیون تومان برایشان پولی نیست و داشتن یک مقبره خانوادگی مثل خریدن یک قبر 300 هزار تومانی برای هزاران شهروند نه آرزوی بزرگی است و نه خواسته قلبی. با اینکه 30-20سال پیش، مقبره‌ها را با قیمت پایین تری خریده‌اند و قیمت آن این مقدار نبوده است.

در آن سال‌ها برخی از صاحبان مقبره‌های خانوادگی یا همان مالکان قطعه 36، آنها را به مبلغ 10 هزار تومان و ارقام نزدیک به آن خریده‌اند و امروز که روزها در‌گذار خود کوتاه شده‌اند، خود و خانواده‌شان، کنار هم، زیریک سقف آرمیده‌اند یا خواهند آرمید؛ سقفی که محکم است و لوسترهای گران قیمت دارد.

سقفی که منحنی طبقات را حتی در شهر مردگان حفظ می‌کند. مثل اساطیرباستان مصر و رامسس‌هایی که فقط در تاریخ نیارمیده‌اند و تنها در تاریخ نیستند.

قالی ابریشم و ظروف آجیل

قطعه 36 متفاوت از دیگر قطعه‌هاست. این را در و دیوار آن و گلدان‌های بزرگ گل که با نوازش‌های نرم نسیم می‌رقصند، می‌گوید. گلدان‌های سفید یاس و اطلسی و شمعدانی که تازه گل داده‌اند و کنار ستون‌های طاقی‌های بلند جا گرفته‌اند؛ طاقی‌هایی که با شیبی از آجر و شیروانی اتاق‌های مقبره را از آفتاب و باران مصون می‌دارند و برقبر‌هایی که در راهرو به‌صورت سنگ‌های سیاه برجسته شده‌اند، سایه انداخته‌اند.

مقبره‌ها نیز که بیشتر به اتاق‌های خواب شباهت دارند به‌صورت منظم و یک شکل، کنار هم صف کشیده‌اند و در بنای تمامی آنها از مصالح ساختمانی مشترک استفاده شده، آجر سفید 3 سانت و موزائیک‌های یکرنگ که گاه در برجستگی‌های سیاه سنگ‌های قبر کنده شده‌اند و هنگام راه رفتن در میان طاقی‌های بلند در فراز و فرود قرار می‌گیری، فراز و فرودهایی به همان فاصله‌ای که از پشت دیوار‌های آن هست.

با این همه، با وجود تفاوت‌های اندک، هماهنگی خاصی در اهرام رامسس‌های پایتخت به چشم می‌خورد. هماهنگی‌هایی که البته آن هم حکایتی دارد و مدیرعامل سازمان بهشت زهرا که 24 سال است فرایند شکل‌گیری مقبره‌ها را می‌بیند و رازها و قصه‌های بسیاری از چگونگی آن می‌داند، روزهایی را به یاد می‌آورد که مقبره‌ها تحت نظارت سازمان با مصالح مورد نظر مسئولان آن شکل می‌گرفتند و آنها هم تقریبا یکدست بودند. اما کم کم با طول گرفتن مقبره‌ها و طولانی شدن امتداد طاقی‌ها، صاحبان مقبره‌ها برای زیباتر جلوه دادن آن به استفاده از آجرهای سفید 3 سانت روی آوردند و او مقبره‌هایی را مثال می‌زند که یکباره تغییر شکل می‌دادند و در قالب بنایی از آجرهای سفید و زیبا ظاهر می‌شدند.

همانگونه که امروزه هستند؛ سفید و یکدست، با طاقی‌هایی که سنگ سیاه ساکنانش را از شعله‌های سوزان آفتاب و دانه‌های برف و باران مصون می‌دارد. درختان توت در باغچه کوچک قطعه 36 سر فرود آورده‌اند و تمام فضای اطراف آن پر از توت‌های سفیدتری شده که کسی از آن نمی‌خورد و گویی کاشته شده تا برگ دهد و بار برای آنهایی که آرام و بی‌صدا خوابیده‌اند، زیر طاقی‌ها و سقف‌هایی که در سال تنها 15 یا 20 میهمان دارد. برعکس قطعه‌های دیگر که بدون سقف و دیوار زیر نور ماه و شعله‌های خورشید همه ساله 2 هزار و 400 میهمان را در دل سیاه خود جای می‌دهند و فاصله‌ای بین آدم‌ها و سنگ‌ها نیست.

رو به درختان توت، پشت آرامگاه اوستا و لاهوتی، مقبره‌ها در امتداد هم بسان کاروانسرایی می‌مانند که برای استراحت ابدی مسافران ساخته شده‌اند و خواب را در سایه همیشگی دیوارها و طاقی‌ها نرم‌تر و زیباتر می‌سازند.

در‌ها همه بسته، بر تمامی درها قفل زده‌اند؛ قفل‌هایی که بزرگ‌اند و سنگین. عابدینی، کارمند اداری بهشت زهرا که 25 سال است باز و بسته شدن قفل‌ها را می‌بیند و صاحبان خاموش و زنده قطعه 36 را می‌شناسد در مورد قفل‌ها و در‌ها می‌گوید: هر کدام از صاحبان مقبره‌های خانوادگی یک کلید همراه خود داشته و یک کلید دیگر را به‌عنوان امانت در دفتر مقابر می‌گذارند تا درصورت فراموش کردن کلید از آن استفاده کنند و او کمدی را نشان می‌دهد که به‌ترتیب شماره کلید‌های مقبره را از آن آویخته‌اند؛ صفر تا 1496. نخستین قفل و شماره با شماره صفر متعلق به شهردار تهران درزمان طاغوت است که اسم همسرش را بر سرسرای مقبره‌‌اش انتخاب کرده‌اند. پشت درهای بسته، اتاق‌ها با قالی و گلدان و صندلی تزیین شده‌اند.

داخل برخی مقبره‌ها، مجلل‌تر و باشکوه‌تر از خانه بسیاری از آدم‌های زنده به‌نظر می‌رسد که زیر خروارها دود و آلودگی در تب و تاب روزمرگی می‌لولند و به‌دنبال سقفی پوشیده روزها را به یأس می‌گذرانند. داخل یکی از مقبره‌ها که در میانه ردیف مقبره‌ها قرار گرفته، قالی ابریشم انداخته‌اند و کنار سنگ سفید قبر که از تمیزی برق می‌زند ظرف بزرگ آجیل قرار دارد. البته این تمام آن چیزی نیست که در این اتاق سرد ولی زیبا و آراسته دیده می‌شود؛ گلدان کریستال زیبایی جلوی پنجره، زیبایی آن را دو برابر کرده و لوستر گرد و بزرگ سقف آن مثل قطعه‌ای درخشان به‌نظر می‌رسد که اتاق را روشن می‌کند.

مدیرعامل بهشت زهرا راست می‌گفت مقبره‌های اینجا با شکوه‌تر از خانه‌های بسیاری از مردم شهر است؛ مردمی که شاید داشتن یک قالی ابریشم برایشان آرزوی بزرگی باشد. برخی هم به صندلی اکتفا نکرده‌اند و برای دکوراسیون اتاق از مبل‌های سلطنتی که قیمت بالایی دارند، استفاده کرده‌اند؛ مبل‌هایی که به‌صورت منظم دورتادور اتاق چیده شده‌اند و با رنگ پرده‌ها هماهنگی دارند. هرچند اغلب پرده‌ها سفید یا کرم بوده و رنگ اتاق را روشن می‌نمایند.

روی بیشتر سنگ‌های قبر گل‌های مصنوعی گذاشته‌اند و بر بالای سنگ، روی دیوار تابلوی عکس متوفی واقع شده که اغلب قیافه‌ای جدی و قاطع دارند. یکی از این عکس‌ها که به‌نظر جالب می‌آید عکس پیرمردی است که روی صندلی نشسته و عصایی بر دست دارد و یکی دیگر که بیشتر جلب توجه می‌کند مقبره خانواده‌ای است که اصالت هندی دارند و در سال‌های خیلی دور از تاجران سرشناس شهر بودند و عکس بزرگ خاندان که شاخه گلی بر جیب دارد، گویای این موضوع است.

پشت دیوارهای سفید

فارغ از زیبایی‌ها و شکوه قطعه 36 که می‌توان عنوان اعیان را برای آن به کار برد اسم و نسب آدم‌هایی است که در آن آرمیده‌اند و با خطوط درشت رنگی، اسمشان بر سرسرای مقبره نوشته شده است. آدم‌هایی که فاصله را در دنیای مردگان و زنده‌ها تفسیر می‌کنند و به قول رضائیان از ما بهتران هستند. او در مورد این آدم‌ها و شغل‌ها و مناسبشان می‌گوید: اغلب بازاریان و تجار بزرگ شهر هستند و این مقابر را در سال‌های گذشته یعنی همان آغاز شکل‌گیری بهشت زهرا خریده‌اند؛ زمانی که مقبره‌های خانوادگی، هنوز این قدر گران نشده بودند و بین 10 تا 20 هزار تومان قیمت داشتند.

رضائیان در پاسخ به این سؤال که آیا شخصیت‌های سیاسی، هنری و علمی تهران دارای مقابر خانوادگی هستند یا نه می‌افزاید: نه هیچ کدام مقبره خانوادگی ندارند و اسم‌های موجود در سرسرای مقبره‌ها هم گویای این مسئله است.

 اسم‌هایی که البته برخی دارای نقش مهمی در انجام حرکت‌های اجتماعی بوده‌اند و یکی از آنها هم که مقبره‌اش به‌صورت مستقل میان مقبره‌های دیگر قرار گرفته و شیروانی نارنجی آن، آن را از بقیه متمایز می‌سازد، متعلق به یکی از شخصیت‌هایی است که اقدامات اجتماعی مثبتی در دوران حیات خود انجام داده و جزو شخصیت‌های سرشناس شهر از نظر اجتماعی و دارایی به حساب می‌آید. هر چند این افراد بسیار اندک بوده و اکثریت بازاریان و تجار هستند.

با این‌همه اینجا قطعه 36 است؛ قطعه آدم‌ها و فاصله‌ها، آدم‌هایی که در خانه‌هایی بزرگ‌تر زیسته‌اند و در مقبره‌هایی زیباتر آرمیده‌اند؛ آدم‌هایی که فقط در اساطیر نیستند و در همین نزدیکی‌ها خانه دارند و پشت دیوارهای سفید اتاق‌هایی است که بهشت را روی زمین برایشان به تصویر می‌کشد.

کد خبر 82993

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز